پاسخ:
گویا شما برای این بحث ارزشی قائل نیستید و روش کپی پیست رو پیش گرفتید و به خودتون زحمت نمیدید که چند لحظه فکر کنید و یا یک مطلب رو بخونید تا براساس فهمیده های خوتون پاسخ بدید و با این کار پاسخگویی من رو راحت تر کردید که مثل خودتون کپی پیست کنم و مثل بحث با شخص قبلی ساعت ها وقت نذارم.
دوست عزیز این استدلالات آبکی و تفسیرسازی ها به درد توجیه برای خود مسلمانان میخوره نه غیر مسلمانان.
در مورد احزاب 61 پاسخ دادید.اما گویا به آیه خوب توجه نکردید.
اگر آنان که در دلهایشان مرض و ناپاکیست و هم آنان که در مدینه دل اهل ایمان را مضطرب میسازند دست نکشند ما هم تو را بر آنان برانگیزیم و مسلط گردانیم تا از آن پس جز اندک زمانی در مدینه در جوار تو زیست نتوانند کرد.(60) این مردم پلید بدکار رانده درگاه حقند باید هر جا یافت شوند آنان را گرفته و جداً به قتل برسانید(61) (ترجمه الهی قمشه ای)
شما در این آیه کشته شدن در جنگ و شکست خوردن رو فهمیدید؟
_____________________________________________________________________
امام جواد - علیه السلام ـ گاه از راه مناظره و گاه از راههاى دیگر بیمایگى فقها و قضات دربارى را روشن نموده برترى خود بر آنان را در پرتو علم امامت ثابت مى کرد و از این رهگذر اعتقاد به اصل«امامت» را در افکار عمومى تثبیت مى نمود. از آن جمله فتوایى بود که امام در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر کرد که تفصیل آن بدین قرار است:
«زُرقان»، که با «ابن ابى دُواد»دوستى و صمیمیت داشت، مى گوید: یک روز «ابن ابى دُواد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى که بشدت افسرده و غمگین بود. علت را جویا شدم. گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟
گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد) در مجلس معتصم بر سرم آمد!
گفتم: جریان چه بود!
گفت: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه (معتصم) خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على» (حضرت جواد) را نیز فرا خواند و از ما پرسید:
دست دزد از کجا باید قطع شود؟
من گفتم: از مچ دست.
گفت: دلیل آن چیست؟
گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَاَیْدِیْکُمْ»؛ (صورت و دستهایتان را مسح کنید) تا مچ دست است.
گروهى از فقها در این مطلب با من موافق بودند و مى گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود، ولى گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دلیل آن را پرسید، گفتند: منظور از دست در آیهوضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ»؛ (صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید) تا آرنج است.
آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد) کرد و پرسید: نظر شما در این مسیله چیست؟
گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار.
معتصم اصرار کرد و قسم داد که باید نظرتان را بگویید.
محمد بن على گفت: چون قسم دادى نظرم را مى گویم. اینها در اشتباهند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دلیل؟
گفت: زیرا رسول خدا(ص) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى پذیرد: صورت (پیشانى)، دو کف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى ماند تا سجده نمازرا به جا آورد، و نیز خداى متعال مى فرماید:
«وَ اَنّ الْمَساجِدَِ للهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ احَداً»؛(سجده گاهها (هفت عضوى که سجدهبر آنها انجام مى گیرد) از آن خداست، پس، هیچ کس را همراه و همسنگ با خدامخوانید (و عبادت نکنید))و آنچه براى خداست، قطع نمى شود.
«ابن ابى دُواد» مى گوید: معتصم جواب محمد بن على را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع کردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شدیم!) و من همانجا (از فرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ کردم!
گویا معنی و مفهوم قرآن رو تنها در تفسیرسازی های آبکی جستجو میکنید و به روایات و احادیث و غیره توجه ندارید.
پروردگار رو شکر که از سایت های معاند دین مبین اسلام و قرآن هم کپی پیست نکردم.
و از اونجایی که ما در تمام ممالک اسلامی اثری از یه بریدن کوچولو نمیبینیم و تماما چند تا انگشت تمام عیار خوشگل میذارن تو اون یکی دستت حرف شما درست از آب درنمیاد.
با روایت ذکر شده کل تفسیرسازی شما اشتباست (تفسیرسازی هم یه نقص برای کتاب شماست) و از بحث های اضافی خودداری میکنم.
این درد مشترک هرگز جداجدا
درمان نمی شود